YA ZAHRA

نوشته اند وقتی که حضرت زینب علیه السلام به قتلگاه برادر رسید از شدت مصیبت، گریبانش را پاره کرد، با صدای جانکاه که دلها را جریحه دار می کرد فریاد می زد: ای وای برادرم حسین جان! ای وای محبوب دل پیامبر خدا(ص)! ای پسر سرزمین مکه و منی! ای پسر فاطمه زهرا(س) و علی مرتضی(ع)! همچنان گفت و گفت تا مدهوش شد. بانوان اجتماع کردند و آب به صورتش پاشیدند، تا به هوش آمد. حضرت زینب همچنان در کنار مرقد منور حسین(ع) درد دلها کرد، سخن ها گفت،مرثیه خواند، از جمله روایت شده: هنگامی که حضرت زینب و همراهان در روز اربعین به کربلا آمدند، زینب در کنار قبر برادر، گفتار جانسوزی داشت، یکی از آن گفتار این بود: برادر جان! همه ی کودکانی را که به من سپرده بودی به همراه خود آوردم، مگر رقیه ات را که در شهر شام با دل غمبار به خاک سپردم. من زشام و کوفه با چشم گهربار آمدم دیده گریان بر مزار شاه ابرار آمدم مدتی از هم جواری تو بودم نا امید حالیا اندر جوارت بهر دیدار آمدم از سفر آورده ام جمع یتیمان تو را جز رقیه آنکه از داغش کمان وار آمدم تا بماند یادگاری از تو در شام خراب نو گلت بنهادم و تنها به گلزار آمدم من سفیری از تو در شام بلا بگذاشتم از سفارتخانه ات اینک به درگاه آمدم آری امام حسین(ع) کربلا را مرکز حکومتش قرار داد، سفرایی به اطراف فرستاد،مانند حضرت مسلم(ع) در کوفه، محسن سقط شده در کوه جوشن، نزدیک شهر حلب در سوریه، حضرت زینب و حضرت رقیه در شام و ...

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نوشته شده در تاريخ سه شنبه 5 آذر 1398برچسب:, توسط MEHDI